معنی از جزیره‌های جنوب ایران

عربی به فارسی

جنوب

جنوب , جنوبی , بسوی جنوب , نیم روز

فارسی به عربی

جنوب

جنوب

فرهنگ فارسی آزاد

جنوب

جَنُوب، جهت مقابل شَمال (چون در ایران قبله به سمت جنوب است لذا گاهی رو به جنوب را رو به قبله نیز می گویند و دیگر آن که اغلب جُنُوب تلفظ می کنند در حالی که جُنُوب جمعِ جَنْب است)،

فرهنگ عمید

جنوب

[مقابلِ شمال] (جغرافیا) یکی از چهار جهت اصلی برابر با طرف دست راست کسی که رو به مشرق ایستاده باشد،
[مجاز] شهرها و سرزمین‌های واقع در جنوب کشور،
[مقابلِ شمال] [قدیمی] بادی که از سمت جنوب می‌وزد،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جنوب

نیمروز

کلمات بیگانه به فارسی

جنوب

نیمروز

مترادف و متضاد زبان فارسی

جنوب

قبله، نیمروز، جهات، نواحی، پهلوها، کنارها،
(متضاد) شمال

فرهنگ معین

جنوب

(جَ یا جُ) [ع.] (اِ.) یکی از چهار جهت اصلی که مقابل شمال است.

جمع جنب.، پهلوها، کنارها، جهت ها و نواحی،

فرهنگ فارسی هوشیار

جنوب

یکی از چهار جهت اصلی در برابر شمال از دست راست وزیدن باد از دست راست وزیدن باد

فارسی به ایتالیایی

جنوب

meridione

فارسی به آلمانی

جنوب

Süd, Süden (m)

معادل ابجد

از جزیره‌های جنوب ایران

572

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری